پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

گلچین اخبار بلوچستان . آخرین خبرها و مقالات

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

گلچین اخبار بلوچستان . آخرین خبرها و مقالات

مهاجرت جدگالها به ایران

 

مهاجرت جدگالها به ایران

 

   قوم جدگال قومی بسیار جسور وجنگجو بوده اند و از زمانهای  بسیار قدیم از شام به کشور پاکستان آمده و درمحلی به نام کوتری اقامت می گزینند . پس از چندین سال زندگی در آنجا سرانجام بین این قوم و قومی دیگر به نام حوت یا کلمت اختلاف می افتد و جنگی خونین درمیگیرد که در نتیجه آن قوم کلمت شکست سختی می خورد. ولی جنگ بین این دو قوم به همین جا تمام نمی شود و قوم شکست خورده دست به تجهیز نیرو و گردآوری سپاه و سلاح می زند و پس از چند سال دوباره جنگ دیگری را با قوم جدگال آغاز می کند . در این جنگ سهمگین سردسته قوم جدگال که عباس نام داشته به دست قوم کلمت کشته میشود.

زن عباس که حامله نیز بوده رهبری سپاه جدگال را به عهده میگیرد ولی او نیز نمی تواند در سرنوشت نبرد تغییری بوجود آورد وشکمش به ضرب شمشیر دریده میشود ومیمیرد. از شکم پاره شده اش فرزندی خارج می شود که پیرزنهای قوم جدگال اورا نگهداری کرده ، زنهای جوان به او شیر میدهند وبر او نام سریا می گذارند.

پس از این شکیت جدگالها تماما به ایران کوچ می نمایند و در منطقه ای که امروز دشتیاری خوانده می شود اقامت می گزینند. ریش سفیدان و کهنسالان این قوم حکایت میکنند که دشتیاری امروزی در آن زمان پوشیده از درخت بوده و منطقه ای ناهموار و کاملا مشجر و جنگلی به حساب می آمده است.

ساکنین اصلی دشتیاری قومی به نام کیجیکیها بوده اند که به کار گله داری و پرورش احشام می پرداخته اند ورئیس آنها مردی بوده به نام یوسف خان . پس از ورود قوم جدگال به این ناحیه ریش سفیدان قوم مهاجر نزد یوسف خان رفته از او اجازه اقامت می خواهند. ولی یوسف خان به آنان می گوید که هرساله قومی به نام افغان به این منطقه یورش آورده همه چیز را اززن و بچه گرفته تا چهارپایان به غارت می برند و بر این اساس این منطقه جای امنی نیست تا شما بتوانید در آن آسوده زندگی نمایید. درثانی این منطقه تماما جنگلی و اطراف آن چراگاه احشام است و شما که گله ای ندارید نخواهید توانست در این منطقه نامساعد به کار کشت بپردازید. ریش سفیدان قوم جدگال به یوسف خان پاسخ میدهند که ما مردمی زحمت کش و فعالیم و اگر به ما اجازه اقامت داده شود  تمام موانع را بر طرف خواهیم کرد.پس یوسف خان دست از لجاجت می کشد و قوم جدگال با سخت کوشی وپشتکار جنگلها راآباد کرده و مزارع وسیعی به وجود می آورند و به کشاورزی و دامداری میپردازند. پس از چندی ناگهان قوم افغان به این منطقه هجوم می برند.

سریا پسر عباس با آن که دوران نوجوانی را طی میکرد بزرگان قوم را گرد هم آورده از آنها می خواهد تا تدبیری بیندیشند. پس از مشورت و نظرخواهی همگانی سرانجام تصمیم گرفته می شود که با افغانها به جنگ بپردازند. جدگالها از زن و بچه وجوان همگی سلاح به کف گرفته نبردی خونین را با افغانها آغاز می کنند ودر محلی به نام کدکان در مجاورت قریه دج از قراء دشتیاری بین دو سپاه برخوردی سخت روی می دهد که چند روز به طول می انجامد و افغانها پی در پی شکست های سختی را متحمل می شوند تا سرانجام به شکستی فاحش تن داده عقب نشینی می کنند. قوم جدگال پس از این پیروزی با دلگرمی بیشتری به کار پرداخته و قنوات ونهرهای زیادی از کوهستانهای اطراف جهت آوردن آب باران برای کشاورزی حفر می نمایند وکار زراعت را رونق می بخشند. قوم افغان پس از این شکست سخت هیچگاه به آن منطقه روی نیاوردند. قوم جدگال و کیجیکیها هر قدر انتظار می کشند از هجوم افغانها خبری نمی شود.

از طرفی یوسف خان که کار کشت و زراعت جدگالها را شکوفا ودست افغانها را از تطاول وغارت کوتاه می بیند چشم طمع به مزارع آنها دوخته به سریا پیغام میدهد که ملک ومنطقه اورا ترک نمایند و از دشتیاری به جای دیگری کوچ نمایند . در غیر اینصورت باید هرساله مالیاتی به او بپردازند. پس از این خبر سریا بزرگان قوم را گرد هم آورده با آنان به شور می پردازند. سرانجام چند نفر را نزد یوسف خان می فرستند . فرستادگان چگونگی کار و کوشش قوم جدگال را در آباد کردن زمینها و جنگیدن با افغانها و تمام مشقاتی که در به وجود آوردن این مزارع متحمل شده اند به یوسف خان بازگو می نمایند واستدعا می کنند که به آنها اجازه دهد به کار خود بپردازند ولی هرچه بیشتر می گویند یوسف خان کمتر می شنود و دست از لجاجت نمی کشد . چون فرستادگان باز می گردند جلسه ای تشکیل می شود و تصمیم می گیرند که خود را آماده مبارزه با یوسف نمایند. یوسف خان برای بار دوم به سریا پیغام می فرستد تا از این منطقه کوچ نماید ولی سریا به خواست او پاسخ منفی داده اظهار می دارد:

ما این سرزمین را خون وعرق جبین آباد کرده ایم ودست افغانها را از چپاول آن کوتاه نموده ایم وحال نیز آماده ایم تا از آن نگهبانی وپاسداری نماییم . پس از این پاسخ سریا‍، یوسف خان سخت برآشفته با نیروئی عظیم به جدگالها حمله می کند ودست به قتل عام این قوم میزند. سریا که رهبری قوم جدگال را داشت دلاورانه به جنگ میپردازند و با دو شمشیر در دو دست نبردی خونین را شعله ور می سازد . قوم جدگال در سایه همبستگی و جسارت و بی باکی در این نبرد نابرابر پیروز می شوند. پس از این شکست دیگر هرگز یوسف خان هوس لشکرکشی بر سر این قوم را نمی نماید و قوم جدگال در بلوچستان ریشه می گیرد و در منطقه دشتیاری سکونت می یابد و به زندگی پرکوشش وتلاش و کم معاش خویش می پردازد.در طول سالیان دراز، این قوم با قوم کیجیکیها پیوند های نزدیکی یرقرار می نماید و در حال حاضر این دو قوم در هم آمیخته اند و مشترکا نبردی طولانی را با نیروهای قاهر طبیعت دنبال می کنند وبه زندگی خویش ادامه می دهند.

جدگالها دارای زبان بسیار مشکلی می باشند که حتی کیجیکیها که نسلها با آنها زیسته اند اکثرا این زبان را نمی دانند و حال آنکه جدگالها بی استثناء بلوچی می دانند و می توانند به سهولت به زبان بلوچی تکلم نمایند. در پایان باید متذکر شد که جدگالها از دو تیره عمده تشکیل یافته اند که عبارتند از تیره سی ساد وتیره گنده .

 

زار و باد و بلوچ- علی ریاحی   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد